1 00:00:23,958 --> 00:00:26,158 ،تو اون سن 2 00:00:26,160 --> 00:00:28,927 .خیلی کوتاه بودم تا بتونم بیرون رو ببینم 3 00:00:32,400 --> 00:00:35,667 تو یکی از پنجره هام همه اونچه که میتونستم ببینم 4 00:00:35,669 --> 00:00:41,774 یک ابر بود ، اقیانوسی از خاکستر 5 00:00:41,776 --> 00:00:44,977 ،اون همه چیز رو تاریک کرده بود 6 00:00:44,979 --> 00:00:49,181 .بیرون از پنجره دیگه، مردم شهر رو می دیدم 7 00:00:52,386 --> 00:00:55,220 جدا از این دو، من تاریکی می دیدم 8 00:00:59,260 --> 00:01:01,994 پدر همیشه می گفت: کار نگهبان سد 9 00:01:01,996 --> 00:01:04,963 نگهبانی از تاریکی است 10 00:01:04,965 --> 00:01:09,735 .اما اون موقع من تنها اون کار و می کردم 11 00:01:12,873 --> 00:01:16,775 من نگهبان سد بودم 12 00:07:41,428 --> 00:07:42,760 اوخ 13 00:07:43,062 --> 00:07:44,629 اوخ 14 00:15:38,100 --> 00:15:41,141 :پدر همیشه می گفت 15 00:15:43,266 --> 00:15:47,266 .وظیفه یک نگهبان سد نگهبانی از تاریکیه 16 00:15:50,849 --> 00:15:54,517 .اما هیچ وقت به من نگفت که چیکار کنم وقتی شما رو احاطه کرده 17 00:15:59,359 --> 00:16:03,194 .ماسکش از ابر منو محافظت می کرد 18 00:16:03,196 --> 00:16:08,633 .اما هیچ چیزی من و از مردم محافظت نمی کرد